معنی استعمال کردن، دسته گذاشتن دسته، قبضه شمشیر، وسیله، لمس، احساس بادست، دست , زدن به، بکار بردن، سرو کارداشتن با، رفتار کردن, معنی استعمال کردن، دسته گذاشتن دسته، قبضه شمشیر، وسیله، لمس، احساس بادست، دست پ زدن به، بکار بردن، سرو کارداشتن با، رفتار کردن, معنی اsتukاg lcbj، bsتi ;vاaتj bsتi، rfqi akadc، msdgi، gks، اpsاs fاbsت، bsت , xbj fi، flاc fcbj، scm lاcbاaتj fا، ctتاc lcbj, معنی اصطلاح استعمال کردن، دسته گذاشتن دسته، قبضه شمشیر، وسیله، لمس، احساس بادست، دست , زدن به، بکار بردن، سرو کارداشتن با، رفتار کردن, معادل استعمال کردن، دسته گذاشتن دسته، قبضه شمشیر، وسیله، لمس، احساس بادست، دست , زدن به، بکار بردن، سرو کارداشتن با، رفتار کردن, استعمال کردن، دسته گذاشتن دسته، قبضه شمشیر، وسیله، لمس، احساس بادست، دست , زدن به، بکار بردن، سرو کارداشتن با، رفتار کردن چی میشه؟, استعمال کردن، دسته گذاشتن دسته، قبضه شمشیر، وسیله، لمس، احساس بادست، دست , زدن به، بکار بردن، سرو کارداشتن با، رفتار کردن یعنی چی؟, استعمال کردن، دسته گذاشتن دسته، قبضه شمشیر، وسیله، لمس، احساس بادست، دست , زدن به، بکار بردن، سرو کارداشتن با، رفتار کردن synonym, استعمال کردن، دسته گذاشتن دسته، قبضه شمشیر، وسیله، لمس، احساس بادست، دست , زدن به، بکار بردن، سرو کارداشتن با، رفتار کردن definition,